حرف زدن با درختان و گیاهان
آیا تابهحال پیش آمده که با درختان و گیاهان حرف بزنید؟ اگر پاسخ آری است چه مقدار و چه حرفهایی؟
آیا تابهحال پیش آمده که با درختان و گیاهان حرف بزنید؟ اگر پاسخ آری است چه مقدار و چه حرفهایی؟
مسلما منظور عزیزان از تولیدکننده داخلی و محصول باکیفیت داخلی، بیان و بلاگ و هُد و سلام و زال هست نه سایپا و پراید!
یکی از دوستام که از فضای فکری و علایقم خبر داشت این وبلاگ جدیدم رو دید و گفت: محمد! صورتی؟! بعد گفتم بابا من چند روزه میخوام ادیتش کنم حسش نیست! خلاصه امشب حسش اومد و از این رنگ دخترونه قالب دوخت خلاص شدم! این قالب رو با این ترکیب رنگی دوست دارم چون همرنگ کارت ویزیتم هم هست! مگسم مهم نیس چرا :)) دوست دارم!
خیلی خوب میشد اگه یه امکانی مثل ویراستیار به بیان اضافه میشد برای ویراستاری آنلاین پستای کاربرا چون اینطوری کیفیت پستای رُفقایی که دانش ویراستاری ندارن و با اصول نوشتن متن با ساختار درست آشنا نیستن بالا میرفت. البته من خودم از ویراستیار استفاده نمیکنم چون حسش نیست برم تو ورد تایپ کنم بعد کپی کنم بیارم اینجا! :دال ولی این ابزار واقعاً کاربردیه، ازش استفاده کنید اگه دانش نویسندگیتون در حد مطلوبی نیست. این نکته رو هم بگم که بعضی از دوستان شاید بگن خب وبلاگنویسی نیاز نداره که حتماً درست بنویسی توش! باید خدمت این دوستان عرض کنم در بحث تولید محتوا هرچهقدر اصولیتر عمل بشه نتیجه مطلوبتری داره. در مورد این نکته هم اشتباه نکنید که اگر کسی محاوره مینویسه پس میتونه هر جور دلش خواست بنویسه! نه اینطور نیست چون خود محاورهنویسی هم یه اصول و قوائدی داره. واقعاً خوندن بعضی از پستا عذاب آوره وقتی میبینی عبارات محاوره هستن و به فعل که میرسه جمله، رسمی میشه! هر چند من هنوز هم معتقدم که غلطنویسی هم در جای خودش خوبه پس اگi نه حال ویراستیار دارید و نه حال یادگیری اصول نویسندگی هرجور دلتون میخواد بنویسید. حلالتون!
زیاد موافق همچین حرکتی نیستم که ناراحتی، عصبانیت یا مشکلات شخصیم رو با یه تم ترحمبرانگیز بیان کنم. ولی چند روزیه واقعاً دلم گرفته چون یه دوستی که از کوچیکی با هم خاطرات زیادی داریم و واقعاً بچه گُلیه به خاطر یه بیماری تو کماست و واقعاً این روزا بخشی از ذهنم رو اشغال کرده این نگرانی که بالاخره چه اتفاقی میافته. خیلی آدم خوبیه و ورزشکار موفقی هم هست آدم عمیقاً دلش میسوزه حتی اگه هیچ احساسی این وسط نباشه که در این مورد هست. ممنون میشم برای همه بیمارا و این دوست ما دعا کنید. سپاس
بعضیها هم هستند که انتهای جاده مطالعاتشان چند شبکه ماهوارهای برونمرزی است و بسیار شیلنگمنشانه تئوریسین سیاسی میشوند. فرقی هم نمیکند تریبونشان فیسبوک باشد یا صف نانوایی، توئیتر باشد یا بیان با مستمع یا بدون مستمع حرف خود را میزنند و دیگران را گلاب به رویتان گاگول فرض میکنند!
هرکسی که از ساختار آثار هنری اصیل و ماندگار اطلاع داشته باشد میداند ۹۰٪ این آثار بهصورت چندلایه خلقشدهاند. یعنی یک فیلم سینمایی ممکن است بهطور موازی چندین مفهوم را منتقل کند، در لایه اول که نمای بصری است کارگردان تکنیک فیلمسازی را به رخ بکشد در لایه دوم مفهومی سیاسی را منتقل کند در لایه سوم طعنهای به یک اتفاق تاریخی بزند در لایه چهارم با تکیه به سمبلیسم اسطورهها را موردحمله قرار دهد و ... حال سؤال اینجاست بااینهمه پیچیدگی در یک اثر هنری آیا با سانسور لایه اول و حذف چند صحنه مبتذل که همان نمای بصری است آسیب چندانی به فیلم وارد میشود؟ وقتی یک کارگردان با تکیهبر مخاطبشناسی و روانشناسی حتی به ضمیر ناخودآگاه مخاطب حمله میکند آیا میشود با یک سانسور سطحی تغییری در تأثیر فیلم ایجاد کرد؟ مسلماً اینگونه نیست. تا زمانی که آثار اینچنینی تحلیل حرفهای نشوند خطرش تا انتهای قضیه برای مخاطب پابرجا است. قدرت رسانه را دستکم نگیریم و همچنین علم خود را نسبت به تحلیل، تفسیر و نقد هر اثر هنری بالا ببریم تا در تولیدات داخلی خودمان هم دچار مشکل نشویم، این را میگویم چون با دیدن فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» واقعاً دلم میخواست مخدر الاسدی را تجربه کنم! این یعنی فاجعه! من بیشتر نگران کودکان و کارتونهایی که میبینند هستم. باکمی دقت روی این آثار نگرانی من قابلدرک میشود.
سعی کنید در ابتدای فعالیت هنری خود به دنبال سبک و مکتب و اینگونه مسائل نروید زیرا بهشدت نوآوری را از شما میگیرد و شما عملاً طوطیوار نگرشهای بزرگان آن مکتب را نشر خواهید داد. هنر مرز نمیشناسد و قرار نیست قیدوبندی را در ساختار تولیدی خود رعایت کند. درواقع ما اثر خلق میکنیم تا از فرم و قالب روزمرگی و ساختارهای دستوپا گیر آن خلاص شویم. نباید در خلق اثر خود را محدود کنیم چون یکی از رسالتهای یک هنرمند خوب نوآوری و خلاقیت و ایجاد مباحث جدید در دنیای هنر است. اگر هم به مکتب و سبک خاصی علاقه دارید سعی کنید آزاد به آن بپردازید و ساختارش رو سرلوحه کار خود قرار ندهید. البته الگوبرداری و کمک گرفتن از کار بزرگان بسیار خوب است ولی منظور بنده این است که هنرمند بتواند خودش باشد و خودش را خلق کند تا هم کارش اصالت داشته باشد و هم از دل برآید و بر دل نشیند. زیرا ازنظر اینجانب هنر امری ذاتی است و هنرمند، هنرمند زاده میشود و با تمرین و یادگیری به شیوه خاص خودش، خودش را در اثرش خلق میکند.
داشتم فکر میکردم در کنار نشر اکاذیب که در قانون ایران جرم است باید قانونی هم برای «نشر اراجیف» تصویب شده و هر چه سریعتر لازمالاجرا شود!