داستان یاسر [PDF]
دو سال پیش چنین روزهایی بود که نوشتن داستان «یاسر» را آغاز کردم و تا ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ آن را به اتمام رساندم و منتشر کردم. البته با استناد به رسانه کتاب سبز این داستان در ۲۲ بهمن ۹۳ منتشرشده است ولی تاریخ صحیح همان ۱۸ بهمن است زیرا ازنظر نمادگرایی و سمبلیستی هم برایم مهم است. گاهی انقدر از سطحینگری بعضی از خوانندگان این داستان ناراحت و کلافه میشوم که دوست دارم خودم تحلیل و تفسیری بنویسم برایش ولی این فعل کاری بسیار غیرحرفهای است ازنظر سیاست کاری یک هنرمند که اثر را خلق میکند تا مخاطب برداشت خود را داشته باشد. فقط نکتهای است که باید به آن توجه کرد آنهم اینکه در تمامی جوانب در تکتک خطوط این داستان و حتی شماره صفحات و طرح جلد و ... سعی شده پیامی منتقل شود و من عشق به هر آنچه مرموز است را در تمامی شاهراههای این داستان تزریق کردهام. پس لطفاً اگر قصد خواندنش را دارید از آن ساده نگذرید. بعد از یاسر فقط یک داستان منتشر کردم به نام «قرص» که آن را هم بهزودی اینجا هم خواهم گذاشت. و بعدازآن داستانهای جدیدم را میدهم خدمتتان!
یاسر اثری بود که چند مخاطب و دوست عزیز را برایم به همراه آورد که هرکدامشان الآن بخشی از زندگی من هستند. نقد بسیاری از صاحبنظران که داستان را برایشان ارسال نمودم باعث شد که در داستاننویسی جدیتر شوم و همچنین برای آثار بعدی وسواس بیشتری خرج کنم. بیشترین موضوع برای من نوآوری در تمامی جوانب داستان بود که خوشبختانه بازخوردهای مثبتی از صاحبنظران این عرصه در این زمینه گرفتم چون من دوست دارم ساختارها را بشناسم و بسیار یواشکی آنها را در هم بکوبم!
و اما یاسر...
یک ایرانی که برای سفری تفریحی به پاریس رفته است طی احساساتی مرموز که حتی خودش هم از آن سر درنمیآورد دچار الهاماتی عجیب میشود که دنبال کردن پیام این الهامات او را درگیر حوادثی باورنکردنی میکند.
دریافت داستان یاسر از رسانه کتاب سبز
لینک کوتاه: roshanian.ir/post/17